
05 ژانویه روایت زندگی یک زن: کار در شفاخانه، معاینه خانه و آشپزخانه
زنان در افغانستان زندگی مناسبی ندارند و با مشکلات، محدودیت ها و چالش ها روبرو هستند. این امر عمدتا در مورد خانم های صدق میکند که تحصیل نکرده اند و در قریه جات زندگی میکنند و نیز با حساسیت های فرهنگی خانواده ها روبرو هستند. از طرف دیگر، زنان تحصیل کرده آزادی بیرون رفتن از خانه، کار و فعالیت و همچنان قدرت تصمیم گیری را دارند. هرچند زن هایی هستند که آموزش دیده اند؛ و موثر بوده اند، اما فعالیت های شان مانع گذراندن وقت همرای خانواده های شان شده است. در وقت گردآوری اطلاعات برای یکی از تحقیقات واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان در مورد مشارکت سیاسی زنان، که به زودی منتشر خواهد شد، زنی را ملاقات نمودیم که زندگی وی به “شفاخانه، معاینه خانه و آشپزخانه” محدود گردیده بود.
این داکتر زن که در اصل باشنده کابل بوده با داکتری از ننگرهار ازدواج کرده است. شوهرش در یکی از شفاخانه های ننگرهار مقرر گردیده بود. در نتیجه، وی مجبور شد به همراه خانواده به ننگرهار برود. او که خودش نیز داکتر است، و تقاضا برای مراجعه به داکتر زن در شهر جلال آباد نیز زیاد است، در یکی از شفاخانه های دولتی در جلال آباد مشغول وظیفه گردید. او با تمام معنا به وظیفه خود متعهد و تمام وقت مصروف کار اش بود. اما درآمدی که از این دو منبع عاید میشد، برای این خانواده کافی نبود. بنابراین، وی تصمیم گرفت که با ایجاد یک کلینیک خصوصی، به مردم خدمت نماید.
برنامه روزانه وی این گونه است: بعد از ختم روز کاری (از ساعت ۸ صبح الی ۴عصر)، جهت معاینه مریضان، برای دو تا سه ساعت به کلینیک شخصی اش می رود که البته به فصل ها و تغییر در طولانی شدن ساعات روز و شب بستگی دارد (معمولا از ساعت ۴:۳۰ الی ۸ بعد از ظهر). بر خلاف معمول، داشتن وظیفه تمام وقت و نیم وقت؛ برنامه روزانه وی شده است، اما این همه ماجرا نیست. در جامعه افغانستان، جدا از کار در بیرون از خانه، مادران مسئولیت مراقبت از فرزندان را نیز به عهده دارند. مدیریت کار در شفاخانه، کلینیک و اختصاص دادن وقت به فرزندان برای این زن آسان نیست، اما وی از عهده این همه بر می آید و به کارش ادامه میدهد. بعد از کار در شفاخانه و معاینه خانه، وی مشغول وظیفه سومی اش میشود که همانا کار در آشپزخانه است.
با گذشت زمان، فرزندانش شامل مکتب و پوهنتون گردیدند. بنابر این، انتظار داشتند که مادرشان غذای فرزندان خود را تهیه کند.
در طول روز او نمیتواند برای فرزندانش غذا بپزد و به همین منظور غذای روز بعدی آنان را شب آماده میکند. حالا با گذشت سال ها، او در این وضعیت قرار دارد: در طول روز کارمند تمام وقت شفاخانه، بعدا کار در کلینیک شخصی، و اوقات شب نیز کار در آشپزخانه وی را مصروف کرده است. در جریان مصاحبه ای که با وی انجام دادیم گفت: “بارها فرزندانم به من گفتند زندگی مادر ما محدود به شفاخانه، معاینه خانه و آشپزخانه گردیده است”.
در پایان، دولت افغانستان و جامعه بین المللی تلاش دارند که زنان افغان را آموزش دهند، که این موضوع در خور ستایش است. اما به دلیل حساسیت های فرهنگی، زنان تحصیل کرده افغان آزادی را که مردان این جامعه دارند، به دست نیاورده اند. و در کنار زندگی کاری، آنان مسئولیت های خانوادگی را نیز به عهده دارند که تغییر این موضوع تعهد مردان خانواده ها را میطلبد. این موضوع یک بار و مسئولیت بزرگی روی شانه زنان افغان است، و مانعی برای استقلال واقعی آنان میباشد. تا کنون، بودجه و برنامه های جامعه بین المللی نتوانسته است رفتار و نگرش های سنتی جامعه را نسبت به تساوی جنسیتی در جامعه افغانستان تغییر دهد.
ارتقا حقوق زنان و همچنان ریشه کن کردن فرهنگ های غلط جا افتاده ی عدم تعادل جنسیتی، در صورتیکه در پرتو اسلام انجام شود، تاثیر بهتری در نگرش و رفتار افراد در جامعه افغانستان خواهد داشت.
در نتیجه، آموزش مردها به عنوان تصمیم گیرندگان خانواده ها و نقش آنان در خانواده، میتواند در زندگی زنان تغییرات مثبتی به وجود آورد.